نوای سرکویر...وسخنهای شب مدیر
يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۱۹ ب.ظ
سخن شب 😎 نگاهمون کن .ازکوچکی که کاری جز شیر خوردنو گریه کردنبلد نبودیم .مادرمون سر بند یاحسین به پیشونی مان می بست .یه پیرهن سیاه کوچولو می دوخت .میاوردمون تو مجلس عزات .حسین جان میخام بگم .کشته مردت هستیم از همون کودکی.هرچه هم بزرگتر شدیم این عشق فرورانتر شده..سخن شبم را بخاطر اربعینت معطر کردم بنامت .حسین .حان فاطمه و آرام دل زینب .نیازی نیست تا ازارادت هابمان به شما عکس بگیریم تا تو بببنی که خود آینه تمانمای جهانی وهیچ چیز ازشما پنهان نمی ماند.این که دلم تنگ کربلایت هست .قصه دیروز وامروز نیست.این آرزوی دیرینه از طفولبت درست زمانی که پا به عرصه ی وجود گذاشتیم با ما متولد شد..حاشا وپنهانی نیست که شیعه.حسینم.تشنه آب علقمه.وجز این افتخاری برای من نییست.حسین جان به ابن شب عزیز حاجات همه مردم منطقه را براورده بفرما..تشنه دیدار قبر شش گوشتونند .حاجتشون بده. انچه که ارزوی ماست در دنیا زیارتو درعقبا شفاعت🌺🌺🌺 السلام و علیکم ورحمت الله وبرکاته🌴☘☘☘🌴🌴🆔 @sarkvir
۹۵/۰۸/۳۰